مولانا از بسط و شادی درون به بهار واز اندوه قلبی به پاییز تعبیر می کند البته بهار وپاییز اگر به منزله فصل به آن نگاه شود هر کدام زیبایی های فرح بخش خود را دارد .وقتی مولانا از خزان سخن می گوید پاییز را برگ ریزانی می داند که درخت را تن برهنه، رها می سازد و با بادهای سرد سخت زمستان تنها می گذارد .از این رو پاییز را شبیه به وابستگی های دنیا می داند که آدمی را از برگ های معانی و حقایق بی بهره می سازد مولانا در تمثیلی زیبا ،پاییز را به پیرزنی تشبیه می کند که آیینه ای در دست گرفته و مشغول آراستن خویش است .
پیش رو آیینه بگرفت آن عجوز تا بیاراید رخ ورخسار وپوز
در اندیشه مولانا نسبتی معکوس میان فربه شدن جسم با لاغری روح است هرچه از جیره جسم کاسته شود بر روح افزوده می شود و چون پاییز آرزوها و برگ و بار #درخت را قطع می کند ،پاییز نماد مرگ معنوی می شود مولانا وقتی سخن از پاییز می گوید ناظر به بخش رنگارنگ پاییز نیست او فرجام پاییز را تماشا می کند اما با این همه در بخشی از #مثنوی ،پاییز نشانه های مثبت خود را نزد مولانا می یابد پاییز سرد و بی رحم ظاهر می شود چون ضربه های ریاضت که روح سالک را آماده اوج گرفتن می سازد و با از دست دادن شاخه ها و برگ های کهنه ،چون سالک ،آماده رویش برگ های تازه در وجودش می شود پاییز در نگاه مولانا ،خانه جان آدمی را از غیر می روبد تا جا برای شادی های اصیل و حقیقی باز نماید
می فشاند برگزرد از شاخ دل تا بروبد برگ سبز و متصل
مدرس دوره های مختلف شاهنامه، مثنوی، حافظ و خودشناسی
تدریس دوره های مثنوی بیش از 14 سال
تدریس دوره های حافظ شناسی بیش از 12 سال
تدریس دوره های شاهنامه خوانی بیش از 12 سال
تدریس دوره های خودشناسی بیش از 6 سال
نویسنده بیش از پانصد ساعت متن برای برانه های مختلف رادیویی و تلویزیونی
چاپ بیش از سه کتاب : باغ سبز عشق ، غربت وجودی در اثار مولانا و مجموعه اشعار غزلهای یک زائر
برگزیده جشنواره های ادبی، هنری و دانشگاهی و غیر دانشگاهی
دوره های داستان نویسی و فیلم نامه نویسی را در حوزه هنری گذراندم و نمایش نامه نویسی را در تالار محراب آموختم، بعدها نقاشی را نیز، نزد استادان مجربی از جمله استاد آقامیری گذراندم.
برگزیده چندین جشنواره ادبی ،هنری دانشگاهی و غیر دانشگاهی کشوری هستم و حاصل نوشته هایم سه کتاب و بسیاری نوشته های دیگر می باشد که به امید خدا برای جمع آوری وچاپ آنها در آینده نزدیک ،اقدام خواهم نمود.
سالهاست که به لطف خداوند بر خوان پر گوهر مثنوی نشسته ام و از برکات آن، با دوستان عزیزی آشنا شدم که همراه و هم قدمم در این مسیر سبز بوده اند .
اکنون درکلاس مثنوی به پانصدمین جلسه کلاس نزدیک می شویم می دانیم که عمری با هم بوده ایم در غم ها وشادی ها شریک هم بودیم اما از همه مهم ترمثنوی را کنار خود داشته ایم و مولانا هر گز از زندگی ما جدا نشده است .
تجربه ای که در این سالها از مثنوی یافته ام این است که مهم ترین رویکرد مولانا در مثنوی ،خودشناسی است
ما نمی توانیم پروازهای رفیع مولانا را تجربه کنیم .عرفان محض مولانا برای قواره انسان امروزین ،جامه ای بزرگ است و باید مثنوی را برای انسان امروز ساده کنیم
مثنوی پر از نکته های روانشناسی و اخلاقی است که به انسان کمک می دهد خود را میان بحبوبه های زندگی بیابد و بشناسد و چنین شد که کلاس خودشناسی را در کنار مثنوی آغاز کردم تا منظره های زیبای مثنوی را در وجود خودمان بیابیم .
امروز خدا را شاکرم که به من این لطف را داشته است که با مثنوی ارزشمند حضرت جلال الدین محمد مولوی آشنا شدم و اگر عمری دوباره بیابم ،باز وقتم را برای شاگردی در مکتب مولانا خواهم گذاشت چون هنوز بسیار نکته ها را باید در مثنوی بیابم ،بیاموزم و بیاموزانم .
مجموع دوره های برگزارشده
0+
اگر سوالی دارید بپرسید ادمین سایت در اسرع وقت با شما تماس می گیرند.
دیدگاهتان را بنویسید