به اضطراب و بیقراری نخود در دیگ ،زمان جوشیدن و تلاش برای بیرون پریدن تشبیه میکند.
بنگـــر اندر نخــودی در دیگ چون میجـــهد بالا چو شـــد زآتش زبون
هر زمان نخــــود برآید وقت جوش بر ســـر دیگ و برآرد صد خروش
که چـــرا آتـش به من در مـیزنی؟ چون خریدی؛ چون نِگونَم میکـنی؟
داستان این گونه شروع میشود که دانهی نخودی که در یک دیگ آب جوش، در حال پخته شدن است و به خاطر جوشش آب، آرام و قرار ندارد، به کدبانو اعتراض ميكند که به چه دليل مرا در آتش مرا میسوزانی و از بین میبری در حالی که که مرا با آن قیمت از بازار خریدهای؟
میزنــــد کفلیز کــــدبانو کـــه نی
خوش بجوش و بَر مَجه زآتش کنی!
زآن نجوشانم که مکــــروه منـــی
بلـــکه تا گیری تو ذوق و چاشنـی!
تا غـــذا گـــردی بیامیزی به جـان
بهر خـــواری نیستت این امتحـان!
آب میخوردی به بُستان سبـز و تر
بهر این آتش بُد است آن آبخـور
مولانا در این داستان تصویرگر موجودات است در رنجی که در زندگی می کشند و کمال انسان را در صیقل خوردن در سختی ها و از خامی به در آمدن می داند
کدبانو خداوند است و نَخود که مولانا آن گیاه کوچک را به اصرار با فتحه نه ضمه می خواند و نشانه نه گفتن به خودیت ماست ، نخود هر کدام از ما انسان ها هستیم که باید از خودیت مان بیرون بیاییم و در مسیر سختی کامل شویم
ایمان هم در حقیقت، آنجایی به وقوع می پیوندد که در سفر رنج ها ،من تعلقات خودم را بیرون بیفکنم وبا خود صادق خودم روبرو شوم
مدرس دوره های مختلف شاهنامه، مثنوی، حافظ و خودشناسی
تدریس دوره های مثنوی بیش از 14 سال
تدریس دوره های حافظ شناسی بیش از 12 سال
تدریس دوره های شاهنامه خوانی بیش از 12 سال
تدریس دوره های خودشناسی بیش از 6 سال
نویسنده بیش از پانصد ساعت متن برای برانه های مختلف رادیویی و تلویزیونی
چاپ بیش از سه کتاب : باغ سبز عشق ، غربت وجودی در اثار مولانا و مجموعه اشعار غزلهای یک زائر
برگزیده جشنواره های ادبی، هنری و دانشگاهی و غیر دانشگاهی
دوره های داستان نویسی و فیلم نامه نویسی را در حوزه هنری گذراندم و نمایش نامه نویسی را در تالار محراب آموختم، بعدها نقاشی را نیز، نزد استادان مجربی از جمله استاد آقامیری گذراندم.
برگزیده چندین جشنواره ادبی ،هنری دانشگاهی و غیر دانشگاهی کشوری هستم و حاصل نوشته هایم سه کتاب و بسیاری نوشته های دیگر می باشد که به امید خدا برای جمع آوری وچاپ آنها در آینده نزدیک ،اقدام خواهم نمود.
سالهاست که به لطف خداوند بر خوان پر گوهر مثنوی نشسته ام و از برکات آن، با دوستان عزیزی آشنا شدم که همراه و هم قدمم در این مسیر سبز بوده اند .
اکنون درکلاس مثنوی به پانصدمین جلسه کلاس نزدیک می شویم می دانیم که عمری با هم بوده ایم در غم ها وشادی ها شریک هم بودیم اما از همه مهم ترمثنوی را کنار خود داشته ایم و مولانا هر گز از زندگی ما جدا نشده است .
تجربه ای که در این سالها از مثنوی یافته ام این است که مهم ترین رویکرد مولانا در مثنوی ،خودشناسی است
ما نمی توانیم پروازهای رفیع مولانا را تجربه کنیم .عرفان محض مولانا برای قواره انسان امروزین ،جامه ای بزرگ است و باید مثنوی را برای انسان امروز ساده کنیم
مثنوی پر از نکته های روانشناسی و اخلاقی است که به انسان کمک می دهد خود را میان بحبوبه های زندگی بیابد و بشناسد و چنین شد که کلاس خودشناسی را در کنار مثنوی آغاز کردم تا منظره های زیبای مثنوی را در وجود خودمان بیابیم .
امروز خدا را شاکرم که به من این لطف را داشته است که با مثنوی ارزشمند حضرت جلال الدین محمد مولوی آشنا شدم و اگر عمری دوباره بیابم ،باز وقتم را برای شاگردی در مکتب مولانا خواهم گذاشت چون هنوز بسیار نکته ها را باید در مثنوی بیابم ،بیاموزم و بیاموزانم .
مجموع دوره های برگزارشده
0+
اگر سوالی دارید بپرسید ادمین سایت در اسرع وقت با شما تماس می گیرند.
دیدگاهتان را بنویسید