ماه از کنار پنجره ،همراه ابرها در حال عبور بود و آسمان به دریایی پُر از موج های کف آلود می ماند که شوخی هایش را با زمین کرده و حالا می خواست همراه ماه که مسافر شب هایش بود ،خلوتی با دل خود کند . مولانا جلال الدین ،پنجره را گشود و اتاق از بوی شبدرهای باران خورده پر شد . با دستی لرزان نامه ای را که برایش آمده بود را باز کرد .نامه از جانب صاحب شمس الدین اصفهانی ،وزیر سلطان سلجوقی بود .خط زیبای پارسی نامه نیز نتوانست یک لحظه دل مولانا را به خود مشغول کند تا از محتوای نامه غافل شود و سایه بلند او بود که بر دیوار اتاق به یک باره کوتاه و خمیده شد و نور چراغ با بادی که از پنجره نیمه باز به داخل اتاق می آمد به لرزش در آمد . شامگاه بود و شهر در خلوت خود آرمیده بود .مولانا در میان اتاق و از پنجره به مدرسه چشم دوخت .صدای شیخ برهان الدین در گوشش می پیچید که به او می گفت : «فرزندم از جوی کوچک و آب تُنُک بگذر و تنها به دریا بیندیش ،دریایی باید تا ماهی نهنگ شود » و حالا سَید نیز مثل پدر از پیش او رفته بود و او نه پدر داشت و نه مادر ،نه همسر و نه استاد . جلال الدین به ستارگان که بر فراز درختان می درخشیدند ،چشم دوخت .دوست داشت تا فردا که به قیصریه برای خاک سپاری استاد می رود ،همان جا بایستد و خاطرات نُه سال تحصیل در نزد آن مرد خدا را مرور کند . ماه از بلندای آسمان به او نگریست و یادش آمد که دیشب به خانه سَید محقق نیز سر کشیده است .فرقی نمی کرد که خانه برای یک آدم یک لاقبا باشد و یا از آن ِ شیخ برهان الدین محقق ترمذی بزرگ ،ماه از اسرار همه ی خانه ها با خبر بود . ماه کمی چشمانش را مالش داد .ابری که روی صورتش را گرفته بود ،پاک کرد و آن وقت خانه سید محقق را به یاد آورد . شب تازه آغاز شده بود .شیخ برهان الدین ،خادمش را صدا زد وگفت :«برو صلا ده که سَید غریب از عالَم رفت »و آن وقت برخاست وضو ساخت ،غسل کرد و جان به جان آفرین تسلیم کرد .
مدرس دوره های مختلف شاهنامه، مثنوی، حافظ و خودشناسی
تدریس دوره های مثنوی بیش از 14 سال
تدریس دوره های حافظ شناسی بیش از 12 سال
تدریس دوره های شاهنامه خوانی بیش از 12 سال
تدریس دوره های خودشناسی بیش از 6 سال
نویسنده بیش از پانصد ساعت متن برای برانه های مختلف رادیویی و تلویزیونی
چاپ بیش از سه کتاب : باغ سبز عشق ، غربت وجودی در اثار مولانا و مجموعه اشعار غزلهای یک زائر
برگزیده جشنواره های ادبی، هنری و دانشگاهی و غیر دانشگاهی
دوره های داستان نویسی و فیلم نامه نویسی را در حوزه هنری گذراندم و نمایش نامه نویسی را در تالار محراب آموختم، بعدها نقاشی را نیز، نزد استادان مجربی از جمله استاد آقامیری گذراندم.
برگزیده چندین جشنواره ادبی ،هنری دانشگاهی و غیر دانشگاهی کشوری هستم و حاصل نوشته هایم سه کتاب و بسیاری نوشته های دیگر می باشد که به امید خدا برای جمع آوری وچاپ آنها در آینده نزدیک ،اقدام خواهم نمود.
سالهاست که به لطف خداوند بر خوان پر گوهر مثنوی نشسته ام و از برکات آن، با دوستان عزیزی آشنا شدم که همراه و هم قدمم در این مسیر سبز بوده اند .
اکنون درکلاس مثنوی به پانصدمین جلسه کلاس نزدیک می شویم می دانیم که عمری با هم بوده ایم در غم ها وشادی ها شریک هم بودیم اما از همه مهم ترمثنوی را کنار خود داشته ایم و مولانا هر گز از زندگی ما جدا نشده است .
تجربه ای که در این سالها از مثنوی یافته ام این است که مهم ترین رویکرد مولانا در مثنوی ،خودشناسی است
ما نمی توانیم پروازهای رفیع مولانا را تجربه کنیم .عرفان محض مولانا برای قواره انسان امروزین ،جامه ای بزرگ است و باید مثنوی را برای انسان امروز ساده کنیم
مثنوی پر از نکته های روانشناسی و اخلاقی است که به انسان کمک می دهد خود را میان بحبوبه های زندگی بیابد و بشناسد و چنین شد که کلاس خودشناسی را در کنار مثنوی آغاز کردم تا منظره های زیبای مثنوی را در وجود خودمان بیابیم .
امروز خدا را شاکرم که به من این لطف را داشته است که با مثنوی ارزشمند حضرت جلال الدین محمد مولوی آشنا شدم و اگر عمری دوباره بیابم ،باز وقتم را برای شاگردی در مکتب مولانا خواهم گذاشت چون هنوز بسیار نکته ها را باید در مثنوی بیابم ،بیاموزم و بیاموزانم .
مجموع دوره های برگزارشده
0+
اگر سوالی دارید بپرسید ادمین سایت در اسرع وقت با شما تماس می گیرند.
دیدگاهتان را بنویسید