غزالی در کتاب احیا علوم دین ،خواب دیدن را دانستن غیب می داند و آن را واضح ترین دلیل بر عالم ملکوت می داند که خلق از ان غافلند .چراکه خواب برای این است که حواس فرد فرو بایستد و چون از خیال خلاص شود و بر دل چیزی نگذرد ،انسان در جوهر وجودش صافی شود و حجاب میان انسان و لوح محفوظ بر داشته می شود و هر صورتی در ایینه افتد .
غزالی می گفت در درون دل ،روزنی گشاده به عالم ملکوت اسمان وجود دارد و مولانا برای رهایی از تعلقات دنیای ماده خواب را مثال می زند که مرگ کوچک است .
مولانا خواب را نوعی آزادی می داند که در آن انسان از همه قیدهای زندگی رها می شود و با خود واقعی خودش دیدار می کند. در خواب ،روح مطابق میل و خواست درونی خود عمل می کند وبیمی از ملاقات با خواسته های خود ندارد .
تعبیر زیبایی مولانا دارد .می گوید ،دشت فراخی را در نظر بگیرید که میل دویدن در آن را دارید ولی کفش تنگی که به پا دارید مانع دویدن و پیمودن آن گستره ودرک احساس رهایی است .
در خواب ،کفش تنگ شما از پا بیرون می آید و به چمنزار روح وارد می شوید و لذت حضور در عالم ملکوت را درک می کنید .
خواب تو کفش بیرون کردن است که زمانی جانت ازاد از تن است
با درک این لذت حضور ، دیگر میل بازگشت بدانجا را نخواهید داشت .اما متاسفانه ،خواب اکثر ادمیان بی مواجهه با این عالم غیب می باشد .
ما ادمیان تنها برای رفع خستگی به سراغ خواب می رویم و حتی گاهی به علت ذهن های شلوغ و افکاری که از زندگی ما برخواسته ،تنها خواب های پریشان می بینیم .
حال انکه عرفا برای راه گشودن به عالم غیب ،حتی نیاز به خواب هم ندارند و در همین عالم بیداری ،روحشان به آن عالم پیوسته است .
از نظر مولانا عرفا در شب غفلت جهانیان بیدار هستند و در آن چه مردم بیدارند و بدان حرص می ورزند آنها در خواب هستند.
هر که او بیدار است او در خواب تر
هست بیداریش از خواب بتر
از دید مولانا خواب و رویای هر کس مطابق زندگی و اندیشه او در بیداری است و در خواب ،هر فردی با عمیقترین ابعاد شخصیت خود دیدار می نماید که گاهی کابوس وار از آن می گریزد .
مولانا بر این نظر است که اکثر آدمیان چون درگیر خیالات و اوهام خود هستند و اسیر امور حسی هستند ،خواب هایشان نیز تحت تاثیر اوهام روزانه شان هست
بر خیالی صلحشان و جنگشان
وز خیالی فخرشان و ننگشان
و برای اکثر انسان ها ، ارتباط با عالم فرشتگان که نیاز به جمعیت خاطر و زدودن و پاک شدن از ذهن می باشد ، ایجاد نمی شود .
مدرس دوره های مختلف شاهنامه، مثنوی، حافظ و خودشناسی
تدریس دوره های مثنوی بیش از 14 سال
تدریس دوره های حافظ شناسی بیش از 12 سال
تدریس دوره های شاهنامه خوانی بیش از 12 سال
تدریس دوره های خودشناسی بیش از 6 سال
نویسنده بیش از پانصد ساعت متن برای برانه های مختلف رادیویی و تلویزیونی
چاپ بیش از سه کتاب : باغ سبز عشق ، غربت وجودی در اثار مولانا و مجموعه اشعار غزلهای یک زائر
برگزیده جشنواره های ادبی، هنری و دانشگاهی و غیر دانشگاهی
دوره های داستان نویسی و فیلم نامه نویسی را در حوزه هنری گذراندم و نمایش نامه نویسی را در تالار محراب آموختم، بعدها نقاشی را نیز، نزد استادان مجربی از جمله استاد آقامیری گذراندم.
برگزیده چندین جشنواره ادبی ،هنری دانشگاهی و غیر دانشگاهی کشوری هستم و حاصل نوشته هایم سه کتاب و بسیاری نوشته های دیگر می باشد که به امید خدا برای جمع آوری وچاپ آنها در آینده نزدیک ،اقدام خواهم نمود.
سالهاست که به لطف خداوند بر خوان پر گوهر مثنوی نشسته ام و از برکات آن، با دوستان عزیزی آشنا شدم که همراه و هم قدمم در این مسیر سبز بوده اند .
اکنون درکلاس مثنوی به پانصدمین جلسه کلاس نزدیک می شویم می دانیم که عمری با هم بوده ایم در غم ها وشادی ها شریک هم بودیم اما از همه مهم ترمثنوی را کنار خود داشته ایم و مولانا هر گز از زندگی ما جدا نشده است .
تجربه ای که در این سالها از مثنوی یافته ام این است که مهم ترین رویکرد مولانا در مثنوی ،خودشناسی است
ما نمی توانیم پروازهای رفیع مولانا را تجربه کنیم .عرفان محض مولانا برای قواره انسان امروزین ،جامه ای بزرگ است و باید مثنوی را برای انسان امروز ساده کنیم
مثنوی پر از نکته های روانشناسی و اخلاقی است که به انسان کمک می دهد خود را میان بحبوبه های زندگی بیابد و بشناسد و چنین شد که کلاس خودشناسی را در کنار مثنوی آغاز کردم تا منظره های زیبای مثنوی را در وجود خودمان بیابیم .
امروز خدا را شاکرم که به من این لطف را داشته است که با مثنوی ارزشمند حضرت جلال الدین محمد مولوی آشنا شدم و اگر عمری دوباره بیابم ،باز وقتم را برای شاگردی در مکتب مولانا خواهم گذاشت چون هنوز بسیار نکته ها را باید در مثنوی بیابم ،بیاموزم و بیاموزانم .
دیدگاهتان را بنویسید