این روزها اکثر ما ترجیح می دهیم که شب ها را بیدار بمانیم و ساعتی مانده به طلوع خورشید به #خواب برویم و از جشنی به بزرگی جهان بی خبر می مانیم . آفتاب هر صبح به پیشواز ما می آید و ما همواره در خواب هستیم وطلوع او را نمی بینیم .بخصوص زمانی که تاریکی قبل از طلوع در یک رزم اساطیری با روشنایی می جنگد و نور پیروز شده از این نبرد ،آسمان را فتح می کند . حافظ وقتی می خواهد نازک نای این تولد دوباره آفتاب را بیان کند چنین می گوید :
سپیده دم که صبا بوی لطف جان گیرد چمن ز لطف هوا نکته برجنان گیرد هوا ز نکهت گل در چمن تتق بندد افق ز عکس شفق رنگ گلستان گیرد نوای چنگ بدانسان زند صلای صبوح که پیر صومعه راه در مغان گیرد
کارل یونگ در کتاب رویاها و اندیشه ها می گفت :در تمام روزهایی که در میان قبایل سرخپوستان بدوی بودم آنچه من را غرق حیرت می کرد این بود که آنها هر روز هنگام طلوع آفتاب روبروی آفتاب به احترام می نشستند و او را به ستایش وپرستش می نگریستند و من می دیدم که مفهوم #خدا برای آنها هنوز زنده است . باور به حضور در برابر یک امر لایتناهی ،در یک دین ابتدایی ،برتر از خدایی است که به باور نیچه در این عصر جایی در اندیشه ما ندارد و مرده است . استادم می گفت :خراسان از این رو سرزمین بزرگان بوده است که لحظه #طلوع خورشید آن طولانی است و قرار گرفتن در معرض این تابش نورانی ،هجوم انرژی های آسمان ها بر زمین است ونباید از آن غفلت کرد .
سخن با ماه میگویم پری در خواب میبینم صباح الخیر زد بلبل، کجایی ساقیا برخیز
مدرس دوره های مختلف شاهنامه، مثنوی، حافظ و خودشناسی
تدریس دوره های مثنوی بیش از 14 سال
تدریس دوره های حافظ شناسی بیش از 12 سال
تدریس دوره های شاهنامه خوانی بیش از 12 سال
تدریس دوره های خودشناسی بیش از 6 سال
نویسنده بیش از پانصد ساعت متن برای برانه های مختلف رادیویی و تلویزیونی
چاپ بیش از سه کتاب : باغ سبز عشق ، غربت وجودی در اثار مولانا و مجموعه اشعار غزلهای یک زائر
برگزیده جشنواره های ادبی، هنری و دانشگاهی و غیر دانشگاهی
دوره های داستان نویسی و فیلم نامه نویسی را در حوزه هنری گذراندم و نمایش نامه نویسی را در تالار محراب آموختم، بعدها نقاشی را نیز، نزد استادان مجربی از جمله استاد آقامیری گذراندم.
برگزیده چندین جشنواره ادبی ،هنری دانشگاهی و غیر دانشگاهی کشوری هستم و حاصل نوشته هایم سه کتاب و بسیاری نوشته های دیگر می باشد که به امید خدا برای جمع آوری وچاپ آنها در آینده نزدیک ،اقدام خواهم نمود.
سالهاست که به لطف خداوند بر خوان پر گوهر مثنوی نشسته ام و از برکات آن، با دوستان عزیزی آشنا شدم که همراه و هم قدمم در این مسیر سبز بوده اند .
اکنون درکلاس مثنوی به پانصدمین جلسه کلاس نزدیک می شویم می دانیم که عمری با هم بوده ایم در غم ها وشادی ها شریک هم بودیم اما از همه مهم ترمثنوی را کنار خود داشته ایم و مولانا هر گز از زندگی ما جدا نشده است .
تجربه ای که در این سالها از مثنوی یافته ام این است که مهم ترین رویکرد مولانا در مثنوی ،خودشناسی است
ما نمی توانیم پروازهای رفیع مولانا را تجربه کنیم .عرفان محض مولانا برای قواره انسان امروزین ،جامه ای بزرگ است و باید مثنوی را برای انسان امروز ساده کنیم
مثنوی پر از نکته های روانشناسی و اخلاقی است که به انسان کمک می دهد خود را میان بحبوبه های زندگی بیابد و بشناسد و چنین شد که کلاس خودشناسی را در کنار مثنوی آغاز کردم تا منظره های زیبای مثنوی را در وجود خودمان بیابیم .
امروز خدا را شاکرم که به من این لطف را داشته است که با مثنوی ارزشمند حضرت جلال الدین محمد مولوی آشنا شدم و اگر عمری دوباره بیابم ،باز وقتم را برای شاگردی در مکتب مولانا خواهم گذاشت چون هنوز بسیار نکته ها را باید در مثنوی بیابم ،بیاموزم و بیاموزانم .
مجموع دوره های برگزارشده
0+
اگر سوالی دارید بپرسید ادمین سایت در اسرع وقت با شما تماس می گیرند.
دیدگاهتان را بنویسید