عید از منظر مولانا

حافظ می گفت :
حافظ چو رفت روزه و گل نیز می رود ‌
ناچار باده نوش‌که از دست رفت کار
به مولانا که می رسیم :
عید هرکس
آن مهی باشد که او قربان اوست
و باز آمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم‌
از نگاه مولوی عید ملاقات با خود واقعی است عید تازه شدن درون است
مولانا به پیروی از یار خود شمس تبریزی اعتقاد دارد که ایام می آید تا ما مبارک باشیم
نه آنکه ما در اختیار روزها باشیم عید امری خارج از ما نیست
شمس می گفت :
این ایام مختار
همچون آن بتان می‌گویند:
ای بی‌خبران از خویشتن
که به ما تبرّک می‌جویید
ما خود در آرزوی آنیم که شما در ما نگرید
پس آن عید مبارک است که جان فرخندگی یابد
آنچنان که مولانا فرمود :
عارفان هر دمی دو عید کنند
عنکبوتان مگس قدید کنند
یعنی عارف هر لحظه از جهان برگی می خواند و هیچ گاه جهان برای او کهنه نمی شود
او هر لحظه در حال نو به نو خواندن جهان است و ملال برای او حاصل نمی شود بر خلاف آدمیان تنگ حوصله که خوشی هایشان موقتی است و چون عنکبوت از سر بی مایگی دور شکار پیله می تنند و‌برای فردا کهنه می کنند
عاشق اما هر لحظه پر از تازگی و مبارکی است

@baghesabzeshgh

#زهراغریبیان_لواسانی

دیدگاهتان را بنویسید

10 − چهار =