مرگ آگاهی نزد مولانا و هایدگر

مرگ آگاهی نزد مولانا و مارتین هایدگر 
همه متفکران و‌اندیشمندان به مسئله مرگ فکر کرده اند. مولانا نیز به این مقوله در مثنوی خوب پرداخته است 
مولانا به  بحث‌مرگ  وقتی می پردازد اول مرگ خواسته ها و بریدن از نیازهای دروغین و کاذب را نشانه می گیرد و آن را مرگ اختیاری می داند .یعنی مردن از نفس و تعلقاتی که مانع پرواز روح می شود 
مرگ آگاهی او پیوند دوباره انسان با خویشتن واقعی است و #تولدی دوباره که راهی به سوی رسیدن به عالم معناست 
یعنی آدمی وقتی برخودبینی ،غرور ،حسادت خود فائق می شود ،با رهایی از رنج های این دیوهای درون به سوی حیاتی معنوی راه می یابد
ظاهرش مرگ و به باطن زندگی 
ظاهرش ابتر ،نهان پایندگی 
برای #مولانا حرکت روح به سوی آنچه ما آن را عرفان می دانیم  ،از اخلاقیات شروع می شود .مولانا رسیدن به معرفت اخلاقی را از مهم ترین پل های رسیدن انسان برای وحدت با عالم الهی می داند 
بیداری و‌زیستنی دوباره ،به دور از رنج های دنیوی که زائیده نفس و نیازهای غیر واقعی انسان است در جهان بینی مولانا با مرگ اختیاری حاصل می شود 
در اندیشه مارتین #هایدگر فیلسوف آلمانی قرن بیست و یکم نیز ،مرگ اندیشی نقطه عطفی برای زندگی با اصالت  است
مرگ اندیشی مختص دازاین اصیل است دازاین به دوگونه اصیل و غیر اصیل تقسیم می شود و #دازاین اصیل به حقیقت وجودی خویش آگاه است 
کلمه دازاین را  اگر بخواهیم ساده معنا کنیم،  دازاین یک شکل از بودن است و هستی انسان در عالم را هایدگر دازاین می داند 
یعنی جهان بدون انسان تحقق ندارد چون انسان است که به مفهوم هستی  می اندیشد و‌فهمی از جهان دارد
هایدگر بر این باور است که انسان اصیل همواره می داند که مرگ در انتظار هر فرد است و سعی می کند زندگی خود را به عاریه نگذراند. در واقع مرگ آگاهی موجب می شود که زمام زندگی خود را به دست بگیرد و در غفلت زندگی نکند 
فرد آگاه از نظر هایدگر دچار روزمرگی نمی شود و‌ندای وجدان و #زندگی اخلاقی او را به سوی معنای زندگی هدایت می کند و‌حقیقت زندگی را در همین جا می یابد 
و رابطه او‌با هستی دگرگون می شود چون جایگاه خود را در هستی می یابد و امکانات وجودی خود را کشف می کند 
مولانا مرگ را ادامه زیستن انسان می داند و  هایدگر انسان را درون #مرگ می داند و با مرگ همراه می داند 
مولانا حتی اضطراب و هراس را اگر از اطلاع از مرگ برخیزد ،نکوهش می نماید چون حس فناپذیری ،همه از دلبستگی به دنیا حاصل می شود و فرد اگر در زندگی خود ،ریشه وابستگی هایش را کم نماید و‌احلاقی زندگی کند، اصلا هراسی از مرگ‌نخواهد داشت 
مولانا مرگ را آیینه ای می داند که در آن صورت واقعی هر کس را منعکس می نماید چرا که 
مرگ هر یک  ای پسر،هم رنگ اوست
#زهراغریبیان_لواسانی
@baghesabzeshgh
 

دیدگاهتان را بنویسید

دو × پنج =