بهار سال ۸۷ بود و کلاس های مثنوی هر هفته ،در مرکز حیاط آن خانه قدیمی که کتابخانه استاد شهیدی بود ،برگزار می شد . در وسط حیاط خانه ،حوضی فیروزه ای نیز بود که هر یک شنبه ،انعکاس روح عاشقان مولانا می شد . مگر جز این بود که در قلب معماری ِخانه ایرانی ، حوض، یادآور آسمان است که در زمین ،ما را به یاد عالم معنا می اندازد !؟ حوض ،نشانه دل عارف است که حکم آیینه ای را دارد که عالم برین ،در آن جلوه گر می شود . هر یکشنبه عصر ،تا تاریک شدن هوا ،ما در بی خبری از فضای بیرون از آن خانه ،در ساحت مقدس مثنوی زندگی می کردیم . دغدغه پایان ناپذیر انسان ،برای بیرون رفتن از محدودیت ها و رسیدن به فراخنای بی زمانی ،بی رنجی وبی مرگی ،روح را به سوی درخت می کشاند و آن حیاط ،درخت داشت و نفخه روحانی درخت ،با آب که نماد خداوند است ،گِل تیره جان مان را می شست . به باور پرفسور شیمل ،مثنوی جویباری از سمت خدا به سوی انسان است و ما ،چون دل مان با مثنوی ،صاف می شد، عالم بالا را در خود منعکس می دیدیم . کف حوض لاجوردی حیاط ،نیز نشانه آسمانی بود که روح مان را با مثنوی به عالمی که دوست داشتیم ،می برد. و رنگ لاجورد،یادآور تمامی گنبد های مساجد و کاشیکاری های معماری ایرانی و وامدار اندیشه شهاب الدین سهروردی از عالم ملکوت بود . آن روزها ،دوستان عزیزی به آن خانه می آمدند ودر اعجاز مثنوی ،روح ها صیقل می یافت واز نردبان آسمان بالا می رفت . دوست عزیزی ،دکترای شیمی داشت. شاید بگویم یکی از صاف ترین و خالص ترین آدم های روی زمین ،که هر وقت فرشته ای بر بال های روحش ،دست نوازش می کشید حتی در زمستان سرد ،راهی جاده سمنان و عزم دیار بسطام وخرقان می شد ،آن یکی پزشک بود و آن یکی …
مدرس دوره های مختلف شاهنامه، مثنوی، حافظ و خودشناسی
تدریس دوره های مثنوی بیش از 14 سال
تدریس دوره های حافظ شناسی بیش از 12 سال
تدریس دوره های شاهنامه خوانی بیش از 12 سال
تدریس دوره های خودشناسی بیش از 6 سال
نویسنده بیش از پانصد ساعت متن برای برانه های مختلف رادیویی و تلویزیونی
چاپ بیش از سه کتاب : باغ سبز عشق ، غربت وجودی در اثار مولانا و مجموعه اشعار غزلهای یک زائر
برگزیده جشنواره های ادبی، هنری و دانشگاهی و غیر دانشگاهی
دوره های داستان نویسی و فیلم نامه نویسی را در حوزه هنری گذراندم و نمایش نامه نویسی را در تالار محراب آموختم، بعدها نقاشی را نیز، نزد استادان مجربی از جمله استاد آقامیری گذراندم.
برگزیده چندین جشنواره ادبی ،هنری دانشگاهی و غیر دانشگاهی کشوری هستم و حاصل نوشته هایم سه کتاب و بسیاری نوشته های دیگر می باشد که به امید خدا برای جمع آوری وچاپ آنها در آینده نزدیک ،اقدام خواهم نمود.
سالهاست که به لطف خداوند بر خوان پر گوهر مثنوی نشسته ام و از برکات آن، با دوستان عزیزی آشنا شدم که همراه و هم قدمم در این مسیر سبز بوده اند .
اکنون درکلاس مثنوی به پانصدمین جلسه کلاس نزدیک می شویم می دانیم که عمری با هم بوده ایم در غم ها وشادی ها شریک هم بودیم اما از همه مهم ترمثنوی را کنار خود داشته ایم و مولانا هر گز از زندگی ما جدا نشده است .
تجربه ای که در این سالها از مثنوی یافته ام این است که مهم ترین رویکرد مولانا در مثنوی ،خودشناسی است
ما نمی توانیم پروازهای رفیع مولانا را تجربه کنیم .عرفان محض مولانا برای قواره انسان امروزین ،جامه ای بزرگ است و باید مثنوی را برای انسان امروز ساده کنیم
مثنوی پر از نکته های روانشناسی و اخلاقی است که به انسان کمک می دهد خود را میان بحبوبه های زندگی بیابد و بشناسد و چنین شد که کلاس خودشناسی را در کنار مثنوی آغاز کردم تا منظره های زیبای مثنوی را در وجود خودمان بیابیم .
امروز خدا را شاکرم که به من این لطف را داشته است که با مثنوی ارزشمند حضرت جلال الدین محمد مولوی آشنا شدم و اگر عمری دوباره بیابم ،باز وقتم را برای شاگردی در مکتب مولانا خواهم گذاشت چون هنوز بسیار نکته ها را باید در مثنوی بیابم ،بیاموزم و بیاموزانم .
مجموع دوره های برگزارشده
0+
اگر سوالی دارید بپرسید ادمین سایت در اسرع وقت با شما تماس می گیرند.
دیدگاهتان را بنویسید