از منزل تا سعداباد را پیاده رفتیم .بهار بود و زیبایی، هیاهو راه انداخته بود .در باغ سعداباد نیز غوغای شکوفه بود . می خواستم بدوم وبعد میان دو درخت ،طنابی به وسعت تمام سالهای گذشته ببندم و تاب بازی کنم . زیبایی چه ها که نمی کند ! مولانا بهار را زیبا می بیند .گویی لباس پرنیانی بر تن کرده و بر دشت به ناز می خرامد . هیچ کس خود بهار را نمی بیند. بهار با درختان سبز شده و شکوفه های جلوه گر شده، بر این قامت های سبز ،خود را نشان می دهد و خداوند را هم تنها در دل می توان یافت . زیبایی در جهان وجود دارد و از دید مولانا فرق عارف با هنرمند در این است که هنرمند زیبایی ها را کشف می کند .زیبایی هایی که بر حسب ظرفیت وجودی پدیده ها، از اسم جمیل خداوند تجلی نموده است و هرکس بنا بر مرتبه روح، آن را درک می کند . زیبایی غذای جان است و هرچه روح وسعت می گیرد ،درک این زیبایی اوج می گیرد و این هنرمند است که نقاب زیبایی را کنار می زند و ما را به دیدن آن دعوت می کند . روح تهذیب یافته، بیش از همه، زیبایی را می بیند و در حیرت فرو می رود .
مدرس دوره های مختلف شاهنامه، مثنوی، حافظ و خودشناسی
تدریس دوره های مثنوی بیش از 14 سال
تدریس دوره های حافظ شناسی بیش از 12 سال
تدریس دوره های شاهنامه خوانی بیش از 12 سال
تدریس دوره های خودشناسی بیش از 6 سال
نویسنده بیش از پانصد ساعت متن برای برانه های مختلف رادیویی و تلویزیونی
چاپ بیش از سه کتاب : باغ سبز عشق ، غربت وجودی در اثار مولانا و مجموعه اشعار غزلهای یک زائر
برگزیده جشنواره های ادبی، هنری و دانشگاهی و غیر دانشگاهی
دوره های داستان نویسی و فیلم نامه نویسی را در حوزه هنری گذراندم و نمایش نامه نویسی را در تالار محراب آموختم، بعدها نقاشی را نیز، نزد استادان مجربی از جمله استاد آقامیری گذراندم.
برگزیده چندین جشنواره ادبی ،هنری دانشگاهی و غیر دانشگاهی کشوری هستم و حاصل نوشته هایم سه کتاب و بسیاری نوشته های دیگر می باشد که به امید خدا برای جمع آوری وچاپ آنها در آینده نزدیک ،اقدام خواهم نمود.
سالهاست که به لطف خداوند بر خوان پر گوهر مثنوی نشسته ام و از برکات آن، با دوستان عزیزی آشنا شدم که همراه و هم قدمم در این مسیر سبز بوده اند .
اکنون درکلاس مثنوی به پانصدمین جلسه کلاس نزدیک می شویم می دانیم که عمری با هم بوده ایم در غم ها وشادی ها شریک هم بودیم اما از همه مهم ترمثنوی را کنار خود داشته ایم و مولانا هر گز از زندگی ما جدا نشده است .
تجربه ای که در این سالها از مثنوی یافته ام این است که مهم ترین رویکرد مولانا در مثنوی ،خودشناسی است
ما نمی توانیم پروازهای رفیع مولانا را تجربه کنیم .عرفان محض مولانا برای قواره انسان امروزین ،جامه ای بزرگ است و باید مثنوی را برای انسان امروز ساده کنیم
مثنوی پر از نکته های روانشناسی و اخلاقی است که به انسان کمک می دهد خود را میان بحبوبه های زندگی بیابد و بشناسد و چنین شد که کلاس خودشناسی را در کنار مثنوی آغاز کردم تا منظره های زیبای مثنوی را در وجود خودمان بیابیم .
امروز خدا را شاکرم که به من این لطف را داشته است که با مثنوی ارزشمند حضرت جلال الدین محمد مولوی آشنا شدم و اگر عمری دوباره بیابم ،باز وقتم را برای شاگردی در مکتب مولانا خواهم گذاشت چون هنوز بسیار نکته ها را باید در مثنوی بیابم ،بیاموزم و بیاموزانم .
مجموع دوره های برگزارشده
0+
اگر سوالی دارید بپرسید ادمین سایت در اسرع وقت با شما تماس می گیرند.
دیدگاهتان را بنویسید