امواج عشق در دریای مولانا

نگاره “داغ عشق زدن بر دست” ، رقم میرافضل تونی 
 عشق واژه ای است که به اندازه ساحت آدمیان معنا می یابد .
مولانا #عشق را در مرتبه زمینی  پلی به سوی حقیقت می داند .
عاشقی گر زین سر و گر زان سر است 
عاقبت ما را بدان شه رهبر است 
اما عشقی که او بدان نظر دارد و آن را  طبیب علت ها می داند ماهیت انسان را دگرگون می نماید .
عاشق اخلاقی ترین فرد انسانی است ،چون عشق او را صافی می کند .عشق انسان  را لطیف و نرم‌خو می سازد .بنا به فرمایش مولانا ،یزید هم اگر #عاشق می شد بایزید می شد .
هر که را جامه ز عشقی چاک شد 
او‌ز حرص و‌جمله عیبی پاک شد
فردی که دل در گرو شهوات خویش است و خودخواهانه و مالکانه معشوق را تنها جسمانی می خواهد ،عاشق نیست .در عشق ،روح و‌جسم هر دو‌مهم هستندو  عاشق در تلطیف روح خود ،با  جسم معشوق   
نیز به وحدت می رسد .
عشق هایی کز پی رنگی بود 
عشق نبود عاقبت ننگی بود 
عشق بدون هیچ اراده ای سراغ انسان می آید و آدمی آن را انتخاب نمی نماید .
در داستان شاه و کنیزک ،شاه  به ناگاه از عشق کنیزک به عشق طبیب و معشوق ازلی  می رسد و تکامل روح او در این مسیر روی می دهد .
از نظر #مولانا خداوند نیز عاشق است وعشق وصف ایزدست و‌انسانی که عاشق است ،خدایی تر از آنی است که عاشق نیست . 
ای بانویی که چون ملکه
بر قالی کاشانی گام برمی‌داری!
ای پاک
ای بی آلایش
ای تابناک!
مرا مردی ساده‌لوح یا نادان
یا تهی از مردانگی مپندار
من به هزاران زن عشق ورزیده‌ام
امّا تاکنون
عاشقِ یک فرشته نبوده‌ام!
نزار_قبانی
#زهراغریبیان_لواسانی 
 @baghesabzeshgh

دیدگاهتان را بنویسید

5 × 1 =