عشق در بستر زمان

زمان چیست ؟سوالی که همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده است .از فلاسفه باستان تا برگسون و پروست در رمان در جستجوی زمان از دست رفته ،همه در زمان حل شده ایم اسیرش شده ایم ،دنبال آن گشته ایم و باز آن را از دست داده ایم درست مثل آن ماهی که در آب است و به دنبال آب می گردد.
کریستوفر نولان در فیلم میان ستاره ای Interstellar به لایه لایه زمان سفر می کند ،اما آنچه از زمان فراتر می رود در این فیلم ،عشق و زندگی است .کوپر خارج از زمانی که بر همه انسان ها می گذرد از آن بالا به تماشای پیری فرزندانش می نشیند و‌این رنج ،بزرگتر از هر رنجی در زندگی است .به یاد رمان «همه میمیرند» دوبوار افتادم .در آنجا شخصیت داستان ،دچار پیری و مرگ نمی شد اما چون شاهد مرگ عزیزانش بود رنج می کشید .
در واقع هر انسانی باید در زمان خود زندگی کند و بیرون رفتن از زمان ،رنج کشیدن را به همراه دارد ،اما آنچه بی مرگی است تنها عشق است .عشق زمان و‌مکان نمی شناسد.
در سکانسی از فیلم میان ستاره ای ،عشق به زیبایی تعریف می شود: عشق چیزی نیست که ما اختراع کرده باشیم.
عشق، مشهوده، قدرتمنده، عشق حتماً یه معنایی داره
من در طول کهکشان شیفته‌ی کسی هستم
که ده ساله ندیدمش
و میدونم که احتمالا مُرده
عشق تنها چیزیه که می‌تونیم حسش کنیم
و فراتر از ابعاد زمان و فضا جریان داره
شاید باید بهش اعتماد کنیم
حتی اگه هنوز اون رو درک نمیکنیم
کوچکترین احتمال دیدن دوباره‌ی ولف
من رو هیجان‌زده میکنه…

موسیقی فیلم که خلق هانس زیمر هست، بینظیر و تکان دهنده است. در قطعه ای از موسیقی ،یک‌کد مورس قرار گرفته که ترجمه اش کلمه stay ،بمان می باشد .زندگی با عشق باقی است.

#زهراغریبیان_لواسانی
@baghesabzeshg


دیدگاهتان را بنویسید

بیست + چهارده =